English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5702 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rain or shine چه باران باشد چه آفتاب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rainsquall U باد و باران باران شدید
rainstorm U باد و باران باران شدید
rainstorms U باد و باران باران شدید
Every single day. Day in day out. U آفتاب به آفتاب
on the sunny side . U درسمت آفتاب رو
Fully exposed (over-exposed)to the sun. U درسینه آفتاب
weatherbeaten U آفتاب سوخته
sunset غروب آفتاب
sun lamp U لامپ حمام آفتاب
Make hay while the sun shines. <proverb> U تا آفتاب مى تابد خرمن کن.
plane as a pikestaff مانند آفتاب روشن
The sun was roasting us . U آفتاب ما راکباب کرد
sun lamps U لامپ حمام آفتاب
Ravishingly beautiful. U مثل پنجه آفتاب ( بسیار زیبا )
The sun rays dazzle (hit) the eyes. U نور آفتاب چشم رامی زند
The sun is all the more welcome. In this cold weather. U دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
sunscreens U کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
tip fading U [رنگ پریدگی الیاف در مجاورت نور آفتاب]
sunscreen U کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
The sun has set (hadd set). U آفتاب رفته است ( رفته بود )
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
rain proof U ضد باران
rainwater U اب باران
rain U باران
rain water آب باران
rained U باران
rainy U پر باران
rains U باران
pluvine U باران زا
pluvian U باران زا
pluvial U باران زا
raining U باران
drizzle U نم نم باران
drizzling U نم نم باران
drizzles U نم نم باران
rainless U بی باران
hydrometeor U باران
drizzled U نم نم باران
fine rain U باران
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness. U نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
rain cats and dogs <idiom> U باران شدید
fall out U باران رادیواکتیو
plenty of rain U باران فراوان
raindrops U قطره باران
plenty of rain U باران کافی
to send down rain U باران فرستادن
mizzle U باران ریز
showering U درشت باران
plovers U مرغ باران
raindrop U قطره باران
sleet U برف و باران
sand blast U شن باران کردن
bombardments U گلوله باران
showers U درشت باران
pash U باران شدید
petrel U مرغ باران
shower U درشت باران
showered U درشت باران
fine rain U باران ریز
pluvial dendation U باران ستردگی
drizzle U نرمه باران
sleeted U برف و باران
acid rain U باران اسیدی
golden rain آتش باران
pride of the morning U مه یا باران بامداد
pluvimeter U باران سنج
hyetometer U باران سنج
storm water overflow U سرریز اب باران
hydrometer U باران سنج
sleeting U برف و باران
drizzling U نرمه باران
rain shower باران شدید
rain ga U باران سنج
pluviometry U باران سنجی
drizzled U نرمه باران
drizzles U نرمه باران
pluviosity U باران خیزی
bombardment U گلوله باران
pluviometer U باران سنج
plover U مرغ باران
rainfall index U نمایه باران
blood rain U باران سرخ
sprinkles U پوش باران
bombard U گلوله باران
rainproof U عایق باران
bombarded U گلوله باران
bombarding U گلوله باران
bombards U گلوله باران
rain gage U باران سنج
rain check U بلیط باران
much rain U باران بسیار
much rain U باران زیاد
sprinkled U پوش باران
cyclonic rain U باران چرخهای
udometer U باران سنج
rainfall gauge U باران سنج
rainfall area U پهنه باران
killdeer U مرغ باران
rainmaker U باران ساز
catchment U باران گیر
rainfall recorder U باران نگار
rain laden U باران ساز
sprinkle U پوش باران
ombrology U مبحث باران
rainmaking U ایجاد باران
ombrometer U باران سنج
dotterel U مرغ باران
raintight U باران ناپذیر
orographic rain U باران کوهزاد
rainstorm U طوفان باران
rainstorms U طوفان باران
sleets U برف و باران
rain gauge U باران سنج
Zel-i Sultan vase U طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design U لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
storm sewer U لوله فاضلاب اب باران
slug U گلوله باران کردن
raindrop impressions U اثرهای چکه باران
slugged U گلوله باران کردن
raindrop imprints U اثرهای چکه باران
slugs U گلوله باران کردن
stager U گرگ باران دیده
missiles U موشک باران کردن
storm water retention tank U منبعهای نگهدارنده اب باران
totalizer U باران سنج دخیرهای
missile U موشک باران کردن
standard rain gage باران سنج معمولی
weather moulding U سنگی که اب باران راردمیکند
rain gauge station U ایستگاه باران سنجی
continuous rain بارش باران دائمی
intermittent rain بارش متناوب باران
nimbuses U وندی به معنای باران زا
rainproof U مانع نفوذ باران
rainsquall U باران توام باتوفان
rainstorm U باران بوام باتوفان
weatherbeaten U باد و باران دیده
too much rain باران بیش از اندازه
nimbus U وندی به معنای باران زا
pitter-patter U چک چک باران و غیره ضربان
pitter patter U چک چک باران و غیره ضربان
rain prints U اثرهای چکه باران
shell off U گلوله باران کردن
rainstorms U باران بوام باتوفان
It was raining fast. U باران تندی می آمد
isohyetal map U نقشه خطوط هم باران
killdee U یکجور مرغ باران
isoheyt U خط شاخص نقاط هم باران
Not all clouds bring rain. <proverb> U هر ابرى باران نیاورد.
monsoons U باد و باران موسمی
A wolf which has been drenched by rain . <proverb> U گرگ باران دیده .
monsoon U باد و باران موسمی
rainfall U ریزش باران بارنغگی
impluvium U حوض باران گیر
typhoon U توفان همراه با باران
cannonade U گلوله باران کردن
shoots U تیر باران کردن
It was raining hard. U باران سختی می با رید
shoot U تیر باران کردن
pluviograph U باران سنج خودکار
typhoons U توفان همراه با باران
rainwash U شسته شده بوسیله باران
rainwash U شستشوی چیزی بوسیله باران
window panes U باران با صدا به پنجره می خورد
drizzly day U روزی که باران سیرمی بارد
rain wash U فرسایش ناشی از ریزش باران
We were caught in the rain ( rainstorm) . U وسط باران گیر کردیم
adjustable leaping weir سر ریز آب باران با تیغه متحرک
dripstone U سنگی که اب باران راردمیکند ابریز
weatherworn U فرسوده در اثر باد و باران وهوا
parkas U نوعی کت برای محافظت از باد و باران
She said it would rain and sure enough it did . گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد
impluvium U [حوض باران گیر در روم باستان]
shellproof U محفوظ در برابر بمباران وگلوله باران
pratincole U سکجور مرغ باران که به پرستو می ماند
To stone someone . U کسی راسنگ باران ( سنگسار) کردن
The rain gutter is blocked up with leaves. U برگ ها ناودان باران را مسدود کرده اند.
sprayed U ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
spray U ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
sprays U ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
weathertight U محفوظ در برابر باد و باران عایق هوا
spraying U ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
to have your share of something [negative] U چیزی [بدی] را اجبارا تحمل کردن [باران یا سرزنش]
scat U مالیات صدای پاره شدن چیزی رگبار باران
Supposing it rains , what shall you do ? U فرض کنیم باران بیاید آنوقت شما چه می کنید ؟
kerb inlet U روزنه یا منفذی که در زیرجدول جهت عبور اب باران تعبیه میشود
Recent search history Forum search
1معنی لغت overfit
1 if there's any justice
1Vintage style
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
1ICR
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1Evolution
2purchase off the registry
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com